آرزویــــــــم...
خــــــدایا چرا اینگونه شده ام...؟؟؟
مادرم بر سرم فریاد میزند اما... گوش هایم کر نمیشود...؟؟؟
خواهرم بر بدنم دست میکشد اما... هیچ احساسی نمیکنم...؟؟؟
برادرم در گوشه ای نشسته وبه من خیره شده اما... نمیدانم چه کنم...؟؟؟
پدرم سرش را پایین انداخته اما... نمیتوانم چیزی به او بگویم...؟؟؟
خدایا من طاقت اشکایشان را ندارم...
خدایا ببین مادرم چه میگوید... من ... من... من مرده ام...؟؟؟!!!
نکنه ترسیده باشم نه خیلی وقت بود منتظرش بوده ام
دورباره منو تو هستیم خدا فقط منو تو
خواهشی دارم خـــــدا...
به خانواده ام بگو مرا به خاک سپردند برایم سنگ قبر نگذارند...!!!
آنها که در دنیا قدرم را نمیدانستند دیگر لازم نیست بعداز مرگم بدانند...
خدایا به مادرم هم بگو تو رو خدا گریه نکن
به او بگو ســـام جایش خوب است و به او بگو ...
ارزوی ســـام همین بود...!
نظرات شما عزیزان: